توی این یک سال بارها زُل زذم بهت و فکر کردم به تصمیمی که گرفتیم، به اومدنت به این دنیا.. بارها از خودم سوال کردم “چرا و با چه فلسفهای به این دنیا اوردیمت؟” سوالی که مستقیم یا غیر مستقیم خیلیهای دیگه هم این مدت ازم پرسیدند، و من ته همه فلسفهها ..
دسته: شخصی
چهار کتابی که برای پدر بودن خواندم
از وقتی فهمیدم دارم پدر میشم به شکلهای مختلف مختلف چند کتاب در مسیرم قرار گرفت که هم به شدت برام مفید و کاربردی بود و هم به فضای پدربودن نزدیکترم کرد. چون فردی به خیلی از پدر مادرها یا کسانی که با بچهها سر و کار دارند توصیه شون کردم ..
پیش فرض های ما از ریسک های سبک زندگی
مدتی که در اکولوژ افریقایی کاچیرا مشغول کار داوطلبانه بودیم، یه شب هلن سر راهش به چادر یه کبری دیده بود. کبری یکی دو روز بعد شد همسایه ما لب دریاچه موقعی که داشتیم روی هاید (کلبه مخصوص جانور و پرنده نگری) کار میکردیم..
برای هامون، نامه دوم: سی و چهار
میخوام برات اعتراف کنم که با تجربهی حسهای جدید و عجیبی دارم وارد سال سی و پنجم زندگیم میشم، حسهایی که فکر میکنم بخش عمدهش ناشی از اضافه شدن تو به جهانمه. حسهایی بینظیر، نه لزوما فقط خوب، بینظیر، حتی رنجهای بینظیر ..
هنر ظریف زندگی در لحظه و خلق معنا
این مطلب حاصل تجربه های زیسته و تمرین هایی برای زندگی در لحظه / اکنون / حال به عنوان یکی از توصیه های اساسی اگزیستانسیال هست. کوه بدون قله ای که من هم به عنوان کارآموز در مسیرش در حال کشف و تمرین هستم.
برای هامون، نامه اول
خوشحالم از اومدنت پسرم. از حالا تویی و بودنِ تو در این دنیای هیجانانگیز پر از تجربههای بینظیر. این نامه رو برای تو مینویسم، ولی مخاطبش خودمم. میخوام بگم این دنیا هدف خاصی نداره، زندگی مقصد خاصی نداره، همش مسیره، خوب زندگی کن و لذت ببر ازش ..
فلفل، و در ستایش زندگی گربه ای
فلفل رو از دو ماهگی داریم، وقتی تازه مادرش رو در یک تصادف توی اکباتان از دست داده بود، و الان دیگه رسما شده عضوی از خانوادهمون (صاحابِ خونه درواقع!) اوایل خیلی با شک و تردید اوردیمش و تا یکی دو ماه اول هم چند بار تا مرز ..
تجربه من از شرکت در دوره ویپاسانا، نپال
من و هانیه در سفری که مرداد ۱۳۹۸ به نپال داشتیم در یک دوره ده روزه ویپاسانا شرکت کردیم. در این مطلب قصد دارم از تجریباتم از ویپاسانا بگم. اینکه اصلا ویپاسانا چی هست؟ به چه دردی میخوره؟ و چطور میشه در دوره ویپاسانا شرکت کرد؟
مسیر شغلی من در مصاحبه با رادیو کارنکن
بار اول که امین آرامش پیشنهاد مصاحبه برای پادکست رادیو کارنکن رو داد خیلی جدی نگرفتم. با خودم گفتم چرا من خب، اینهمه آدم، و اصلا رادیو کارنکن چی هست آخه، یعنی چی کار نکن! دفعه بعد که کمی از رویکردش گفت ماجرا برام جالب شد.
داستان استارتاپ تیستایران TasteIran
روزهای آخر سال ۹۶ بود. همزمان با سفر نیمهکاری من به اروپا، هانیه به علاقه خودش و میزبانی دوستهامون گیلهبوم بود و مشغول کارورزی. من از دیوار برلین مینوشتم و ایفل و کتابفروشی شکسپیر و شرکا، و اون از داستانهای گیلان و و نغمهها و عروسکهای ..